عاشورا تداوم انتظار

 

عاشورا تداوم انتظار


 

 

السلام علیک یا ثارالله


 

اسلام علیک یا اباعبدلله


ماجرای دردناک یک کودک

۳ماه قبل از به دنیا آمدن "شهیده ساجده" چه اتفاقی برای پدرش افتاده بود؟ 

"پدر شهیده ساجده" پس از این ماجرا طبق دستور فرمانده‌اش به سه ماه زندان محکوم شد اما او در روز عاشورا متوجه ‌شد که همسر باردارش دختری را به دنیا آورده است. خیلی تلاش کرد تا هنگام بدنیا آمدن فرزندنش در کنار همسرش باشد، اما از مدت اسارتش 5 روزه دیگر باقی‌مانده بود.

سه ماه قبل از به شهادت رسیدن ساجده فیصل؛ "شهیده 5 روزه بحرینی" به پدر ساجده دستور داده می‌شود تا به مردم شلیک کند، اما جواد الفیصل؛ "پدر شهیده ساجده" این کار را انجام نمی‌دهد. فرمانده‌ جواد را تهدید می‌کند که اگر شلیک نکند او را به زندان خواهد فرستاد ولی جواد باز هم شلیک نمی‌کند؛ چرا که نقطه‌ای که فرمانده به او گفته بود تا شلیک کند، کودکی قرار داشت که در آغوش مادرش خوابیده بود.

"پدر شهیده ساجده" پس از این ماجرا طبق دستور فرمانده‌اش به سه ماه زندان محکوم شد اما او در روز عاشورا متوجه ‌شد که همسر باردارش دختری را به دنیا آورده است. خیلی تلاش کرد تا هنگام بدنیا آمدن فرزندنش در کنار همسرش باشد، اما از مدت اسارتش 5 روزه دیگر باقی‌مانده بود.

جواد لحظه شماری می‌کرد تا این پنج روز هم به پایان برسد و چهره میوه دلش را از نزدیک مشاهده کند. روز موعد فرا ‌رسید. وسایلش را داخل کیفش ‌گذاشت و به سمت خانه حرکت کرد.

مادر ساجده آن شب نتوانست بخوابد چرا که مشتاقانه منتظر دیدن همسرش بود تا اشتیاق پدری را بعد از دیدن دخترش ببیند.  

به محض طلوع خورشید و قبل از رسیدن جواد صدای شلیک گلوله‌ها، فضای محله «بلاد القدیم» را پر ‌کرد. مادر از خانه بیرون نیامد تا مبادا فرزندش آسیبی ببیند اما نیروهای آل‌خلیفه با شلیک گاز‌های سمی فضای خانه را آلوده کردند.

گازها هر لحظه بیشتر بیشتر می‌شد. مادر سراسیمه و نگران پارچه‌ای را روی صورت ساجده 5 روزه ‌انداخت تا این گازها کمتر به او آسیب برساند، اما شدت گازهای سمی به حدی بود که دیگر خود مادر هم دچار سرفه‌های شدید شد. مادر اشک می‌ریخت و دعا می‌خواند. صدای گریه‌های ساجده گاهی قطع می‌شد، مادر ترسیده بود، مادر فریاد می‌زد، کودک 5 ساله تاب این گازهای سمی را نداشت.

ساجده چشمانش را به مادر دوخت و با حالت معصومانه‌ای آرام آرام آن را بست. مادر سراسیمه سرش را بر روی قلب کودک گذاشت.

آری صدای تپش‌های ریز و تند قلب ساجده دیگر به گوش نمی‌رسید. در همین لحظات بود که مادر از حال رفت.

 

دو ساعت بعد پدر با یک جعبه‌ شیرنی و یک دسته گل سوار بر تاکسی می‌شود تا زودتر به خانه بیاید. پدر ساجده در طول مسیر مدام به این فکر می‌کند که دخترش بیشتر شبیه به خودش می‌باشد یا شبیه به همسرش. کمی نزدیک که می‌شود از لا به لای تجمع مردم، دودی را در اطراف خانه خود مشاهده می‌کند؛ دلش شور می‌زند.

به سرعت از تاکسی پیاد می‌شود، گل و شیرینی را به زمین می‌اندازد و دوان دوان به سمت خانه‌اش حرکت می‌کند. دود همه جا را فرا گرفته است. پدر با سختی وارد خانه می‌شود.

چشمش به بدن بی‌حس همسر و چشمان بسته و معصوم فرزندش می‌افتد...

 فردای آن روز مادر و پدر شهیده ساجده با اشک‌هایشان ساجده عزیزشان را غسل می‌کنند و کفن کوچکی را به دور میوه عمرشان می‌پیچند.

پدر و مادر ساجده قبل از به خاک سپردن ساجده، بالای سر فرزندشان می‌نشینند و زیارت عاشورا می‌خوانند...السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین...

 

کل یوم عاشورا

این داستان واقعی، روایتی است از حمله نیروهای آل‌خلیفه به شیعیان بی‌گناه بحرینی‌.

ساجده فیصل 5 روز بعد از به دنیا آمدنش در 15 محرم سال1433، بر اثر گازهای سمی نیروهای آل خلیفه به شهادت می‌رسد تا نشان دهد که هنوز عاشورا جاری است و نبرد یزیدیان و حسینیان زمان هر روز تکرار می‌شود.

او به شهادت رسید تا به جهانیان بگوید که حقوق بشر از نگاه غرب، تنها به انقراض رسیدن فلان حشره و یا کشته شدن سگ حاکمان غربی واکنش و بیانیه صادر می‌کند و در مقابل کشته شدن هزاران کودک فلسطینی، عراقی، افغانی، بحرینی و دیگر مناطق جهان، سکوت را بر فریاد ترجیح می‌دهد و خم به ابرو نمی‌آورد.


شب یلدا

یک ثانیه از عمر شب یلدا

باعث شده تا صبح به یمنش بنشینیم

ده قرن زعمرپسر فاطمه طی شد

یک شب نشد از هجر ظهورش بنشی


محرم که می شود...

  محرم که می شود...

دل خیلی ها وسعت می گیرد ، بی نهایت می شود

به بهانه ی غم بی نهایت تو

***

محرم که می رود

دل بعضی ها عظیم می ماند

و آنکه در آسمانها و زمین نمی گنجد

مهمان